-
عضو شورای اسلامی شهر سیاهکل دار فانی را وداع کرد
-
یک سیاهکلی سرپرست اداره ثبت اسناد و املاک سیاهکل شد + سوابق
-
سرهنگ «محمدرضا رحمانی» فرمانده انتظامی سیاهکل شد + تصاویر
-
غرس بیش از ۱۵۰۰ اصله نهال جنگلی توسط باشگاه کوهنوردی و صعودهای ورزشی مرداویج سیاهکل در منطقه قلاعی + تصاویر
-
پروژه کمربندی خیام غربی سیاهکل، گامی در راستای توسعه شهری و گردشگری
-
رئیس اسبق راهداری و حمل و نقل جادهای سیاهکل، سرپرست این اداره در لنگرود شد
-
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان با حفظ سمت سرپرست دانشگاه آزاد اسلامی مرکز سیاهکل شد
-
پیام «حمیدرضا قنبری» عضو جدید شورای اسلامی شهر سیاهکل خطاب به مردم این شهر
-
همسر شهید «سجاد طاهرنیا» درگذشت + فیلم
-
اسامی ۳۶ نامزد انتخابات مجلس دوازدهم در لاهیجان و سیاهکل منتشر شد
-
یک سیاهکلی سرپرست دانشگاه آزاد اسلامی لاهیجان شد
-
۱۱۳ نفر در حوزه انتخابیه لاهیجان و سیاهکل پیش ثبت نام کردند/ پیش ثبت نام ۴ نفر از رقبای سنتی با بیشترین رای کسب شده در ادوار گذشته حوزه انتخابیه لاهیجان و سیاهکل
-
تصادف خونین در محور سنگر به سیاهکل + عکس و فیلم
-
سرپرست آموزش و پرورش سیاهکل معرفی شد + سوابق
-
آیا ساختمان بلندمرتبه در مرکز شهر سیاهکل ساخته می شود؟!/ شهرداری و نظام مهندسی: این ساختمان بدون دریافت مجوز در حال ساخت بود!
-
یک سیاهکلی فرمانده سپاه ناحیه لاهیجان شد
خدایشان بیامرزد . مادر شهید بلوکی اهل روستای چشناسر دیلمان بود.
جدن هیچ اطلاعات دیگه ای از این شهید نداشتید؟
آخه دیگه حداقل استعلام محل تولد و تاریخ و محل شهادت از بنیاد شهید که کاری نداره!!!
باسلام خدمت همشهریان عزیز،شهید عبدالرضا بلوکی دایی بنده میباشد،ایشان در روستای خرارود دیده به جهان گشودو سپس با خانواده به روستای حاجی آباد لاهیجان نقل مکان کردند،واین شهید دوران ابتدایی را در دهستان بازکیاگوراب و دبیرستان را در لاهیجان گذراند و پس از اخذ دیپلم به استخدام ارتش در آمد،ایشان در راه مبارزات انقلابی خود در ارتش با فرماندهان وقت خود درگیری اعتقادی پیداکرده و پس از آن از ارتش فراری شده وحتی به دیار خود باز نمیگردد تا مبادا دستگیر شود،در این مدت که حدود دوسال به طول انجامید در تهران بصورت مخفیانه زندگی کرد و پس از پیروزی انقلاب دوباره خود را به ارتش معرفی کرد و وارد نظام مقدس ارتش جمهوری اسلامی شد.از ایشان سه فرزند باقی مانده که هرسه از افتخار این مرز و بوم می باشند.روحش شاد ویادش گرامی
شهیداستوار یکم عبدالرضا بلوکی اسپیلی متولد روستای خرارود،نامپدر نصراله،متولد سال ۱۳۳۶،تاریخ شهادت۱۸ آبان سال ۶۲در محور سردشت به مهاباد،در ضمن مرحوممادر این شهید و خواهران شهید همگی ساکن شهر سیاهکل بودند و هستند،اما متاسفانه در بلوار سیاهکل عکسی از این شهید وجود ندارد.
سلام. در تکمیل فرمایشات آقای آرش خوش خلق سیما باید اضافه کنم ایشان قبل از انقلاب وقتی وارد ارتش شدند بخاطر فیزیک مناسب و هوش بالا برای یگان تکاوران آبی و خاکی نیروی زمینی انتخاب شدند وانواع آموزشهای تکنیکی و تاکتیکی جنگی و مبارزات پارتیزانی مختص این یگان زیر نظر بهترین فرماندهان عموما آمریکایی با نمرات عالی گذراندن. حدوداً دوسال پیش از انقلاب ایشان بخاطربروز دادن اختلاف فکری با فرماندهان وقت بازدداشت و محکوم به تیرباران گردیدند که با چندتن از دوستان وبصورت ناباورانه ای از بازداشتگاه خود در افسریه تهران گریخته و تا پیش از انقلاب با نام مستعار به کارهای مختلفی عموما در تهران مشغول بودند. پس از انقلاب و فراخوان نیروهای فراری ایشان خودرا معرفی نموده و با درجه سرگروهبان به لشکر ۶۴ ارومیه منتقل میگردندکه از این تاریخ است که حماسه ای بزرگ می آفرینندو بنوعی شهادت ناجوانمردانه خود را پایه ریزی میکنند. در شلوغیهای اوایل انقلاب کردهای کوپله با نفرات مجهز پس تصرف مهاباد و سردست بسوی ارومیه آمده خوبه این شهر حمله میکنند. اکثر فرماندهان ارشد لشکربخاطر شنیدن رفتار بیرحمانه مهاجمین مانند سر بریدن و مثله کردن ارتشی ها در آنروز در پست خود نبودند. این شهید با چند تن از دوستان همرزم خود با انتقال چند قبضه تیربار و خمپاره انداز به بالای منزل خود که دیوار به دیوار لشکر بود مقاومت جانانه ای از خود نشان میدهند که این مقاوت موجب بخود آمدن فرماندهان بالا دستی شده وبا منظم کردن نفرات موجبات شکست مهاجمین را فراهم میکنندکه این واقعه در اعلامیه شهادت ایشان تنظیم شده توسط لشکر ۶۴ منعکس گردیده که در آنجا از ایشان با عنوان ناجی ارومیه یاد شده. در زمان جنگ خطرناک ترین منطقه جنگی مناطق هم مرز با کردستان عراق بود که تعریف مهارت در عین بی رحمی دشمن پشت هر کسی را می لرزاند که متاسفانه این قسمت از جنگ هیچگاه توسط رسانه ها مورد توجه قرار نگرفت،گویا جنگ فقط در خوزستان جریان داشت. به هر حال در آن فضای خوف آور ایشان چندین عملیات موفق نفوذ،تخریب و شناسایی انجام دادند که پس از یکسال دشمنان بخوبی ایشان را شناخته و به گفته چندین اسیر نام این دلاور شهید که دیگر بنام رضا اسپیلی مشهور شده بود لرزه بر اندامشان می انداخت بطوری که اشرف دهقان یکی از فرماندهان کومله برای سر مبارک ایشان جایزه تعیین نموده بودند.
بارها اتفاق افتاده بود که ایشان برای شناسایی می رفتند و همرزمان تا چندین شبانه روز بیخبر بودند ولی ایشان با دست پر برگشته و فرماندهان را حیرت زده میگردند. تا اینکه در سحرگاه روز شهادتشان پس از خداحافظی محزون و غمگینانه ای که با همسر و دو دختر و پسر هنوز در راه خود داشتند که تمام خاطره های بازگو شده از این وداع، از آگاهی ایشان از شهادت حکایت دارند،سوار بر جیپی که مخصوص حمل توپ یکصدوشش بود کنار راننده و همراه یک سرباز روی صندلی عقب راهی محور عملیاتی خود واقع بین جاده مهاباد و سردشت میشوند،دشمن که بارها آمدو شد ایشان را رصد کرده بودند از قبل در یکی پیچ های آن جاده کوهستانی کمین کرده و با فرستادن گله گوسفندی در جاده اتومبیل را مجبور به توقف نموده و توسط تفنگ دوربین دار که آنروزها سیمینف نامیده میشد چشم نازنین این دلاور خوش قدوبالای گیلانی را هدف گرفته و زمین و ما زمینیان را تا ابد داغدار این عزیز آسمانی کردند.گفتنی است این شهید عالی قدر علاوه بر جنبه های مثال زدنی نظامی ،دارای روح هنرمندانه ای نیز بودند و دستی در خوشنویسی و سرودن شعر داشتند. در اوقات فراغت با خط زیبای خود تابلو نویسی مینمود که سالها پس از شهادت خط زیبای ایشان سردر چندین مغازه و در و دیوار شهر ارومیه خصوصا خیابان دانشکده مشهود بود. در خاتمه شمارا به چند بیتی از ایشان که گویای عشق بیحد به زادگاهشان میباشد، میهمان میکنم. باشد که روح بزرگش شفیعمان گردد.
لاهیجان شهر منه
شهر دشت و دمنه
آسمونش بارونی
رو زمینش چمنه
لاهیجان شهر وفا
شهر عشق و عاشقا
از پلیدی ها به دور
از دورنگیها جدا…..
خداوند روح ایشان را با شهدا کربلا مهشور فرمایند
برادر شما همرزم شهید بودید؟
میشه بفرمایید شما چه نسبتی با ایشان داشتید؟