-
عضو شورای اسلامی شهر سیاهکل دار فانی را وداع کرد
-
سرهنگ «محمدرضا رحمانی» فرمانده انتظامی سیاهکل شد + تصاویر
-
پیام «حمیدرضا قنبری» عضو جدید شورای اسلامی شهر سیاهکل خطاب به مردم این شهر
-
یک سیاهکلی سرپرست اداره ثبت اسناد و املاک سیاهکل شد + سوابق
-
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان با حفظ سمت سرپرست دانشگاه آزاد اسلامی مرکز سیاهکل شد
-
پروژه کمربندی خیام غربی سیاهکل، گامی در راستای توسعه شهری و گردشگری
-
رئیس اسبق راهداری و حمل و نقل جادهای سیاهکل، سرپرست این اداره در لنگرود شد
-
«حمیدرضا قنبری» به عنوان عضو جدید شورای اسلامی شهر سیاهکل معرفی شد
-
همسر شهید «سجاد طاهرنیا» درگذشت + فیلم
-
اسامی ۳۶ نامزد انتخابات مجلس دوازدهم در لاهیجان و سیاهکل منتشر شد
-
یک سیاهکلی سرپرست دانشگاه آزاد اسلامی لاهیجان شد
-
۱۱۳ نفر در حوزه انتخابیه لاهیجان و سیاهکل پیش ثبت نام کردند/ پیش ثبت نام ۴ نفر از رقبای سنتی با بیشترین رای کسب شده در ادوار گذشته حوزه انتخابیه لاهیجان و سیاهکل
-
سرپرست آموزش و پرورش سیاهکل معرفی شد + سوابق
-
تصادف خونین در محور سنگر به سیاهکل + عکس و فیلم
-
یک سیاهکلی فرمانده سپاه ناحیه لاهیجان شد
-
آیا ساختمان بلندمرتبه در مرکز شهر سیاهکل ساخته می شود؟!/ شهرداری و نظام مهندسی: این ساختمان بدون دریافت مجوز در حال ساخت بود!
جناب کوچک پور سلام ….مشروع در لغت به معنای مجاز و غیرممنوع است و در فرهنگ اهل شریعت هر چه مطابق با شرع باشد مشروع و مخالف با شرع نامشروع است. در ادبیات رایج سیاسی و در فرهنگ غرب مطابق با قانون را مجاز و مشروع گویند (خواه منطبق با احکام شریعت باشد یا نباشد.) اما مراد از «مشروعیت حکومت» اعتبار و حقانیت حکومت است و برخی آن را در معنای قانونیت (قانونی بودن) حکومت نیز به کار می برند. چون هر حکومتی ناگزیر از وضع قوانین و مقررات و ایجاد تنظیمات قضایی و اجرایی می باشد، عملاً گسترده ترین دخالت و تصرف را در شئون زندگی انسان ها و جامعه دارد. استیلای بر جامعه و تصرف در حدود و حقوق دیگران و دخالت های عملی حکومت در امور جامعه که لازمه نظام اجتماعی است نیازمند توجیه مبنایی است تا حقانیت و مشروعیت آن را هم از دیدگاه حکومت و هم در نگاه مردم ثابت و تقویت نماید. اثبات مشروعیت حکومت همواره مهم ترین دغدغه حکومت ها و دولت ها بویژه در عصر حاضر است زیرا هرچه باورمندی مردم و شهروندان نسبت به مشروعیت حکومت افزایش یابد بر اقتدار، کارآمدی و ماندگاری آن نیز افزوده می شود.نکته مهم: این تصور که بین معنای لغوی مشروعیت و معنای اصطلاحی آن در امر حکومت رابطه و تناسبی وجود ندارد، ناصواب است. البته در نظام های سکولار یا غیردینی، مراد از مشروعیت حکومت همان مقبولیت است که صرفا تابع خواست و رضایت مردم است خواه با دین و نظر شارع منطبق باشد یا نباشد، اما در دیدگاه اسلامی شرط مقبولیت مردمی حکومت از دو حال خارج نیست: یا این شرط به لحاظ عقلی (مورد تأیید شارع) و یا بنای عقلا (که شرع آن را منع نکرده) است و یا به دلایل نقلی و شرعی نهایتاً یک شرط الزامی و واجب الرعایه مشروع میباشد یا نمی باشد؛ در صورت اول لامحاله در مشروعیت پروسه حکومت دخالت دارد. و اگر امری غیرمجاز و نامشروع باشد که بحث از آن اساساً منتفی است. که البته احدی در جواز و اباحه آن تردید ندارد به دلیل اقدام پیامبر اکرم(ص) در واقعه غدیر و عمل و امام علی(ع) و امام حسن(ع) در زمان تصدی خلافت در اخذ رأی مسلمین در قالب بیعت و همچنین دلایل فراوان دیگری که نه تنها جواز بیعت و اخذ نظر جامعه را در موضوع حکومت ثابت می کند بلکه لزوم شرعی آن را اثبات می نماید. فرض سومی نیز متصور است که گفته شود اخذ رأی موافقمردم در موضوع حکومت الزام شرعی ندارد بلکه یک امر مباح و یا مستحب مؤکدی استکه پایه های حکومت را تقویت می کند اما رعایت و عدم رعایت آن اخلالی به مشروعیت حکومت حتی در مرحله اثبات و تحقق خارجی آن وارد نمی سازد. این سخن ادعایی استکه نیاز به اثبات دارد و در واقع محور اصلی مناقشه اخیر به همین امر باز می گردد کهآیا دخالت رضایت و رأی مردم در اصل حکومت و انتخاب زمامدار در جامعه اسلامی یک شرط شرعی لازم می باشد یا صرفاً یک امر مباح و مجاز….حالا مروری میکنیم به پاسخ شما بر اساس سخنان و سیره امام خمینی(ره):
ملاک و منشأ مشروعیت
درباره منشأ مشروعیت حکومت، مکتب های گوناگون، مبانی مختلفی همچون «قرارداد اجتماعی و عقل جمعی»، «عدالت و ارزش های اخلاقی»، « میل و اراده مردم»، «وراثت»، «فرزانگی و نخبگی»، «جبر تاریخی» و … ذکر کرده اند که تبیین آن ها نیز از موضوع بحث خارج است. اما در دیدگاه اسلام منشأ حقیقی مشروعیت حکومت و قوانین آن خالق عالم هستی خدای متعال است. امام خمینی واژه مشروعیت را در هردو معنای (مطابق با شرع یا مطابق با قانون) به کار برده اند. ایشان در موارد متعدد به لحاظ بی اعتنایی رژیم پهلوی به قانون اساسی و خواست ملت و عدم دخالت مردم در امور کشور و مجلسین، آن را رژیمی نامشروع نامیده اند و در موارد متعددی نیز مشروعیت را در همان معنای خاص به کار برده و رژیم سلطنتی و نظام پهلوی را از لحاظ شرعی رژیم نامشروع دانسته اند. امام خمینی بیانی دلنشین و بسیار دقیق در باره منشأ مشروعیت حکومت دارند که ارتباط مباحثی همچون آزادی و برابری انسانها در پیشگاه قانون و مبارزه با ظلم را با اصل بنیادین اعتقادی «توحید» به زیبایی بیان نموده است و این فراز ما را از ارائه مستندات دیگر بی نیاز می سازد. فراموش نکنیم که گوینده مطالب زیر در مقام یک فیلسوف و عارف بزرگ اسلامی و مرجع تقلید و رهبر انقلاب اسلامی قرار داشته و سخنانش مستند به منابع معتبر شرعی بوده است:
ریشه و اصل همه آن عقاید ـ که مهم ترین و با ارزش ترین اعتقادات ماست ـ اصل توحیداست. مطابق این اصل، ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خداى تعالى است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیزاست و مالک همه چیز. این اصل به ما مى آموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانى نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنابر این هیچ انسانى هم حق ندارد انسان هاى دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند. و ما از این اصل اعتقادى، اصل آزادى بشر را مى آموزیم که هیچ فردى حق ندارد انسانى و یا جامعه و ملتى را از آزادى محروم کند، براى او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواسته ها و امیال خود تنظیم نماید. و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانون گذارى براى بشر تنها در اختیار خداى تعالى است، همچنان که قوانین هستى و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است. و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهى است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادى او و تسلیم در برابر سایر انسان ها ست و بنابراین بنا، انسان باید علیه این بندها و زنجیرهاى اسارت و در برابر دیگران که به اسارت دعوت مى کنند قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسلیم و بنده خدا باشند. و از این جهت است که مبارزات اجتماعى ما علیه قدرت هاى استبدادى و استعمارى آغاز مى شود و نیز از همین اصل اعتقادى توحید، ما الهام مى گیریم که همه انسان ها در پیشگاه خداوند یکسانند. او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند. اصل برابرى انسانها و اینکه تنها امتیاز فردى نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاکى از انحراف و خطاست؛ بنابراین با هر چیزى که برابرى را در جامعه بر هم مى زند و امتیازات پوچ و بى محتوا را در جامعه حاکم مىسازد باید مبارزه کرد. البته این آغاز مسئله است و بیان یک ناحیه محدود از این اصل و اصول اعتقادى ما؛ که براى توضیح و اثبات هر یک از بحث هاى اسلامى، دانشمندان در طول تاریخ اسلامکتاب ها و رساله هاى مفصلى نوشته اند
بنا بر بیان امام و همچنین بنا به نظر کلیه فرق و مذاهب اسلامی:
سرچشمه تمامی مشروعیت ها و از جمله مشروعیت حکومت و حقانیت آن در تصرف در حدود و حقوق جامعه و وضع قوانین به اذن و اجازه و احکام شارع مقدس ذات باریتعالی بازمیگردد. مالک الرقاب انسان و هستی بخش تمام عالم اوست و همه چیز تحت سیطره قدرت الهیاست و سلطنت حقیقیه مطلقه از جمیع جهات بر تمام عوالم وجود و انسان منحصراً متعلق به اوست. این اصل اساسی با دلایل فطری، عقلی و آیات و روایات فراوان به اثبات رسیده است. بنابراین فطرتاً و عقلاً اصل اولی آن است که احدی بر دیگری هیچ گونه حق ولایت و سرپرستی و حکومت ندارد؛ چه فرد بر فرد یا بر جمع و چه اقلیت و اکثریت بر دیگران، مگر آنکه از سوی سلطان حقیقی عالم وجود، خالق انسانها، خدای بزرگ به کسانی که صلاحیت های ذاتی و یا اکتسابی و تقوا و برتری معنوی را نسبت به دیگران تحصیل کرده اند، اجازه تصدی این امر خطیر که در حقیقت عرض و جان و مال و هستی آحاد جامعه در تحت حکومت وی قرار میگیرد، داده شده باشد. حق امامت و زعامت جامعه اسلامی برای پیامبر اکرم(ص) و معصومین(ع) بنا به اعتقادات دینی و دلایل عقلی و آیات قران کریم و از جمله آیه اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و ده ها آیه دیگر بر اساس اذن و مأموریت الهی ثابت است؛ بدون تردید. در دوران غیبت امام معصوم بنا به نظر مشهور فقیهان شیعه بر اساس دلایل عقلی و آیات و روایاتی که در بحث ولایت فقیه اثبات کرده اند ائمه اطهار(ع) جوامع اسلامی و شیعیان را در زمان غیبت بلاتکلیف نگذارده اند. ائمه(ع) با بیان شرایط صلاحیت های زمامدار فقیه عادل آگاه به زمانه، چنین فردی را برای تصدی منصب ولایت و رهبری جامعه اسلامی معرفی کرده و یا منصوب نموده اند. تا این جای سخن بجز اینکه آیا اذن ائمه به فقها توأم با نصباست (که مبنای امام خمینی و مشهور فقها میباشد) یا صرفاً بیان شرایط صلاحیت استـ که بعداًً بدان می پردازیم ـ اختلاف نظری نیست. اختلاف آنجاست که آیا این اذن و نصب با جمهوریت و تأثیر شرعی و قانونی رأی مردم متعارض است یا آنکه هیچ تعارضی ندارد و رأی مردم شرط تحقق ولایت فرد منصوب از ناحیه شارع است.
جمهوریت معادل لیبرالیسم غربی یا برآمده از آن نیست
روح جمهوریت و حق مردم در تعیین سرنوشت و امر حکومت به هیچ وجه مبتنی بر لیبرالیسم غرب که محتوای جمهوری های غربی را تشکیل می دهد، نیست بلکه امری عقلانی و فطری است که غرب آن را به نفع خویش مصادره کرده است. متأسفانه گفتمان لیبرالیسم غربی با بهرهمندی از ابزارهای فرهنگی ـ سیاسی و اقتصادی، سلطه خویش را بر ادبیات رایج در علوم سیاسی آکادمیک به ناروا تحمیل نموده است. ویژگی مشترک تمامی مکاتب غیردینی و غیراسلامی درباره ملاک مشروعیت حکومت، منحصراً بر معیارهای بشری و رفتارها و میل و اراده انسان ها استوار گردیده است. از لحاظ فلسفی و عقلانی این تفکر در ذات خویش دچار تعارض است زیرا اثبات مشروعیت تصرف در حدود و حقوق دیگران و جامعه که حقی است برتر، با اصل اولیه و فطری آزادی و برابری حقوقی انسانها منافات دارد. بن بست تئوریک لیبرال دموکراسی غربی علیرغم نظریات جدیدی که دائماً ارائه میدهند همچنان لاینحل باقی مانده است. این بن بست فقط در سطح مباحث نظری نمایان نیست بلکه در عمل نیز نظامهای سیاسی مبتنی بر لیبرال دموکراسی با تعارض های جدی مواجه اند. در واقع مشروعیت حکومت های غربی عملاً بر ماکیاولیسم یعنی نظریه ای که قدرت برتر را مشروع می داند استوار است و اصل تنازع بقا و مشروع بودن بقای فرد و یا حکومت قوی تر و برتری نژادی غرب جای اصل آزادی و برابری انسانها را گرفته است. تأثیر عینی و عملی این تعارض در امور زیر کاملاً مشهود است: در به رسمیت شناختن حق وتو برای قدرتهای بزرگ، مشروعیت دادن به حمایت غرب از رژیم های کودتایی و استبدادی در آسیا، افریقا و امریکای لاتین از سوی مدعیان دموکراسی های غربی به استناد تأمین منافع ملی (نظیر حمایت از شاه مستبد ایران قبل از انقلاب، حمایت از دیکتاتوری صدام قبل از حمله به کویت و حمایت از رژیم های استبدادی موروثی در خاورمیانه، حمایت از رژیم نژادپرست افریقای جنوبی در گذشته) و سیاست دوگانه درباره اصل عدم مداخله در امور دیگران و مشروع دانستن اشغال کشورها و براندازی حکومت ها (افغانستان، عراق، گرانادا و…)، نسل کشی در صربستان و بوسنی، سیاست تبعیض آمیز آشکار غرب در مشروع دانستن حق داشتن سلاح های اتمی و تأسیسات هسته ای برای قدرت های برتر، و از همه بدتر سیاستاستراتژیک غرب در رسمیت دادن به رژیم نژادپرست صهیونیستی که بنیان آن برخلاف تمامی اصول آزادی و اعلامیه جهانی حقوق بشر بر کشتار صاحبان فلسطین و آواره ساختن میلیون ها نفر از ساکنان آن و جایگزینی یهودیان فراخوانده شده از سراسر جهان بودهاست و همچنین کارشکنی و مخالفت با حاکمیت مسلمانان در الجزایر، ترکیه و … که با روش دموکراسی (رأی گیری) بر سر کار آمده بودند. آری، دفاع از «جمهوریت» در قاموس فرهنگ امام خمینی هیچ نسبتی با لیبرالیسم غربی که محتوای جمهوری های غرب را تشکیل می دهد، ندارد. امام می فرمایند:نهضت ایران نهضتی بود که خدای تبارک و تعالی در آن نقش داشت و مردم به عنوان جمهوری اسلامی، به عنوان اسلام، به عنوان احکام اسلام در خیابانها ریختند و همه گفتند ما این رژیم را نمی خواهیم و حکومت عدل اسلامی و جمهوری اسلامی می خواهیم ]اگر اسلام نباشد که دیگر جمهوری اسلام معنا ندارد. ما همه فریادمان و همه ملتمان فریادشان این بود که ما اسلام را می خواهیم.جمهوری اسلامی که ملت ما می خواهد این است که محتوای این جمهوری احکام اسلام باشد و تمام مملکت روی احکام اسلام اداره بشود.در ادبیات امام خمینی نقد محتوای جمهوری های غربی فراوان بچشم می خورد. از دیدگاه امام خمینی، فاشیسم، نازیسم و کمونیسم که بزرگترین جنایت ها را در حق بشریت روا داشتند مولود طبیعی غرب و برخاسته از متن همان اندیشه ای است که بشر و صِرف تشخیص آدمی را جای هدایت خالق آگاه و رحیم نهاده است. جنگ های جهانی و کشتار بیش از ۴۰ میلیون انسان بیگناه محصول همان بن بست فکری اومانیسم غربی است. همین اندیشه بود که بمباران اتمی هیروشیما و کشتار ۱۵۰ هزار نفر را توجیه کرد و جنایات غرب در ویتنام را پدید آورد. در هیچ یک از مواردی که گفته شد اندیشه الهی و اسلام و مسلمانان کمترین نقشی نداشتند. این پنداری نادرست است که تصور شود آثار زیانبار لیبرالیسم مربوط به ملت های دیگر بوده است ولی برای خودشان رفاه و آسایش و آزادی آورده است. نسل کشی های جنگ های جهانی و جزیره بالکان در اروپا اتفاق افتاد. هم اکنون بحران جدی امریکا و اروپا مسائل عمیق بحرانهای تبعیض نژادی و مهاجرین است که نمونه ای از آن را در وقایع اخیر فرانسه شاهد بودیم. نژادپرستی افراطی دوباره در غرب موجی نیرومند پدید آورده است، فروپاشی ارکان اخلاقی جامعه و کانون های خانواده و افزایش جرم و جنایت، ایدز و صدها بلیه فراگیر از این دست مسائل جدی و مبتلابه غربند که بحران مشروعیت اندیشه لیبرالیستی را به نمایش گذارده اند.جمهوری به چه معنا؟بیان مطالب فوق تأکید بر آن است که نگارنده و معتقدان به اندیشه امام در هر دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب در دفاع جدی از «جمهوریت» نظام و حق الهی دخالت مردم در تعیین سرنوشت خویش هیچ نسبتی با لیبرالیسم افسارگسیخته غربی ندارند. ما درباره جمهوریت در نظام اسلامی ایران سخن می گوییم. دموکراسی امریکایی همچون اسلام امریکایی هر دو ارزانی آقای جرج بوش و جهان غرب باد. سخن ما از «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه کم و نه زیاد است و تضعیف هر یک از دو قید مذکور را خلاف خط امام و خلاف مصالح کشور میدانیم. ما جمهوریت منهای اسلامیت را تفکری باطل و استعماری و پوششی برای جایگزینی محتوایی دیگر به جای فرهنگ غنی کشورمان یعنی اسلام عزیز و مکتب اهل بیت(ع) می دانیم. زیرا نظام و ساختار جمهوری بدون محتوا یک امر خیالی و موهوم و ناممکن است. هر نظام سیاسی با هر قالب و عنوان چه جمهوری و چه غیر آن عقلاً هدف ها و برنامه هایی را می بایست پیگیری کند و لامحاله تابع یک نظام بینشی و ارزشی خاصی است. اینکه رواج داده اند که دو نوع نظام سیاسی یا دو نوع اندیشه و رویکرد داریم: ایدئولوژیک و غیرایدئولوژیک، منطقاً حرفی است از پایه بی اساس. هیچ انسانی نیست که در رفتارهای آگاهانه اش تابع یک نظام ارزشی یعنی ایدئولوژی نباشد و به طریق اولی هیچ نظام غیرایدئولوژیک از بدو تشکیل اجتماع در عالم تا به امروز و تا همیشه نخواهیم داشت؛ حتی پوچگرایی، نیهیلیسم و سکولاریسم نیز خود تابع یک ایدئولوژی و نظام ارزشی معینی است. دفاع ما از جمهوریت نظام به پیروی از امام با تکیه بر اندیشه اسلامی با قرائت امام خمینی است. ما که از جمهوریت نظام اسلامی دفاع می کنیم منظورمان از جمهوری به تعبیر امام همان معنای رایج در عرف سیاست است که این معنا به هیچ وجه برآمده از جهانبینی و ایدئولوژی غربی نیست بلکه تأکید بر حق بشر در دخالت بر سرنوشت خویش یک امر فطری الهی است و هرگز در تعارض با حقوق بندگی و حقوق الله نیست. جمهوریت یعنی نفی استبداد و بنا نهادن حکومت و ساختارهای اصلی آن بر رأی و خواست مردم و مسئولیت پذیری حکومت در برابر مردم. هر چه جمهوریت یک نظام تقویت شود نقش آفرینی مردم در حکومت بیشتر می شود و نقش مردم منحصر به تأیید نظام یا انتخاب زمامداران نیست بلکه مشارکت واقعی مردم در امور حکومت و اصل نظارت مستمر و همگانی پس از انتخاباست که در فرهنگ دینی ما به عنوان یک واجب به نام امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت به ائمه مسلمین و مسئولیت همگانی کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته تعبیر شده است. اگر حق مسلمانان در سپردن زمام امور بلاد اسلامی به پیشوایان راستین دین همانگونه که پیامبر اسلام(ص) و قرآن خواسته است، غصب نمی شد و جمهور مؤمنان معتقد در خلافت استبدادی امویان و عباسیان به نام دین با دسیسه های گوناگون از عرصه انتخاب و تصمیمگیری ها کنار زده نمی شدند قرن ها پیش از این نظام جمهوری اسلامی واقعی تشکیل شده بود. مجدداً تأکید میکنم نزاع ما لفظی نیست، بلکه معنای جمهوریت مورد نظر است که آیا حکومت مشروع و اسلامی می بایست بر پایه خواست و رضا و رغبت مردم بنا نهاده شود و یا حکومت برخلاف رأی و نظر مردم نیز می تواند اسلامی باشد؟ امام می فرماید:
اینجا آرای ملت حکومت می کند . اینجا ملت است که حکومت را در دست دارد و این ارگان ها را ملت تعیین کرده است و تخلف از حکم ملت برای هیچیک از ما جایز نیست
ما موظفیم حالا که جمهوری اسلامی رژیم رسمی ما شده است همه بر طبق جمهوری اسلامی عمل کنیم. جمهوری اسلامی یعنی رژیم به خواست مردم؛ و احکام، احکام اسلام …. و الآن رژیم رسمی ما جمهوری اسلامی است و مانده است اینکه احکام، احکام اسلامی بشود. اگر یک کشور بخواهد یک کشور سالمی باشد باید بین دستگاه حاکمه با ملت تفاهم باشد و مع الاسف در رژیمه ای شاهنشاهی و بخصوص در رژیم اخیر (پهلوی) این معنا عکس بود … این باید یک عبرتی باشد برای دولت ها. در رژیم اسلامی شاید در رأس برنامه همین تفاهم ما بین دولت و ملت باشد یعنی نه دولت خودش را جدا میداند و بخواهد تحمیل بکند و مردم را تهدید بکند، ارعاب بکند، اذیت بکند، و نه مردم در صدد این بودند که دولت را تضعیف بکنند یا فراربکنند از مقررات دو
آقای کوچک پور :
در قرائت امام خمینی از جمهوری اسلامی، «جمهوریت» هیچ تعارضی با «اسلامیت» آن ندارد بلکه توجه به نقش ناس و مردم و جمهور برخاسته از متن نگاه ادیان الهی و اسلام و قرآن و سیره پیامبر اکرم(ص) و دوران امامت ظاهری امام علی(ع) است. «قدرت» موضوع سیاست و حکومت است و یدالله مع الجماعه، آنجا که جماعت و جمهور نیستند یدالله مدد نمی رساند. امام صادق(ع) فرمود: پیامبر(ص) در مسجد خیف برای مردم سخنرانی کردند سه خصلت است که دل هیچ فرد مسلمانی با آن خیانت نکند: خالص نمودن عمل برای خدا؛ نصیحت به ائمه مسلمین؛ همراه بودن با جماعت مسلمین … مسلمین همه برادرند. خونشان برابر است و پایینترینشان در برقراری پیمانشان یاری می رساند امام صادق(ع) فرمود: من فارق جماعه المسلمین و نکث صفقه الامام جاء الی الله عزوجل اجذم؛ هرکس از اجتماع مسلمین رویگرداند و بیعت با امام را بشکند در قیامت دستبریده به محضر خدا میآید.فلسفه تأسیس کعبه فراهمسازی بستر نمایش اراده جمهور و جماهیر اسلامی است؛جعل الله الکعبه البیتالحرام قیاماً للناس
مشکل امروز ما این نیست که محور حکومت یعنی اسلام را در قالب جمهوری ریخته ایم و بر رأی مردم بنا کرده ایم بلکه مشکل آن است که ما در اعتماد به مردم و نقش آفرینی اراده آنان که در یک جامعه اسلامی و با مقاصد اسلامی تجلیگر اراده الهی است بهای لازم نداده ایم و در فراخوان عموم آحاد جامعه و خصوصاً جوانان بعضاً دچار چنان تنگنظری هایی شده ایم که خود را از همفکری و حمایت فوج عظیمی از استعدادها و قابلیت های آنها محروم ساخته ایم و در سطح جهان اسلام نیز دقیقاً مشکل ـ البته به مراتب شدیدتر ـ همین است. معجزه هایی که به تعبیر امام در طول تاریخ مبارزه و ۲۶ سال گذشته شاهد بوده ایم همه به خاطر حضور مردم و احساس دخالت در سرنوشتشان بوده است. پس بهگونه ای ساختار نظام مطلوبمان را نظریه پردازی نکنیم که از این نعمت بزرگ الهی محروم شویم. مردم زمانی حاضرند تا حد جانبازی از حکومت اسلامی پشتیبانی کنند که رأی و نظرشان را تعیین کننده و مؤثر بدانند همانگونه که تاکنون چنین بوده است.
مشروعیت و مقبولیت
سؤال کرده اند که آیا رأی مردم در مشروعیت حکومت دخیل است یا در مقبولیت؟ پاسخ: مراد شما از مقبولیت چیست و مقبولیت به لحاظ فنی چه اصطلاحی است؟ آیاشرط عقلی حکومت است یا شرط شرعی؟ و در هر صورت آیا منشأ اثر شرعی هست یا نه؟ آیت الله مصباح یزدی فرموده اند: ملاک اعتبار و مشروعیت به خدای متعال می رسد فقیه واجد شرایط اختیار جان و مال مسلمان ها را دارد. البته در مقام عمل بدون مقبولیت مردمی احکام آن قابل اجرا نیست… بر اساس نظریه انتصاب، مردم شخصیتی را که ولایت دارد کشف می کنند. شرط تحقق عینی آن هم مقبولیت است اگر مردمقبول نکنند تأثیر عینی نمی تواند داشته باشد. این مسأله را درباره حضرت امام همه قبول کردند تمام دنیا فهمیدند انقلاب ایران یعنی انقلاب خمینی، دیگر احتیاج به چیزی نداشت. «فرض» این است که امام ثبوتاً مصداق نصب عام امام زمان(ع) بود اثباتاً هم همه مردم قبول کردند. بیش از این هم مقبولیت در هیچ نظامی میسر نیست. چنانکه ملاحظه می فرمایید منظور ایشان از «مقبولیت» تحقق عینی و خارجی است نه بیش از آن و مقبولیت را شرط قابلیت و تحقق، و شرط وقوع و امکان عقلی دانسته اند. به سخن دیگر در مقبولیت حکومت بحث از امکان یا عدم امکان حکومت است. اگر منظور ایشان همان امکان عقلی است این اختصاص به حکومت ندارد و از شرایط عامه کلیه احکام و تکالیف است. بر ما لا یطاق و امر غیرممکن تکلیفی نیست. سؤال دقیقتر آن است که مراد از مقبولیت، اقبال یعنی قبول توأم با رضایت است یا صرف قبول و امکان ولو با اکراه و اجبار؟ چون عقلاً امکان تشکیل حکومت بدون میل و رضایت مردم وجود دارد و عملاً نیز بسیاری از حکومت های گذشته و حال حاضر در جهان هستند که برخلاف میل اکثریت و حتی تمام مردم با تحمیل شکل گرفته اند و مردم نیز عملاً در مقام اضطرار تن به قبول داده اند مانند حکومت های کودتایی و استبدادی. البته مثال هایی را که این استاد محترم آورده اند از نمونه های قبول توأم با رضایت مردم بوده است و اینکه فرموده اند: «در این صورت مردم بهتر تمکین می کنند» مؤید همین معنا است ولی ذکر مثال به تنهایی وافی به مقصود نیست بویژه سخن ایشان که «اگر مردم قبول نکنند تأثیر عینی نمی تواند داشته باشد» و نتیجه ای که ایشان از این بیان گرفته اند (که در ابتدای فصل اول نقل شد) حاکی از آن است که مراد ایشان از مقبولیت همان امکان عقلی و شرط وقوعاست و قبول توأم با رضایت مردم ملاک نیست. بنابراین از آقای غرویان می پرسیم آیامراد شما از مقبولیت و بیعت با حکومت همان پذیرش توأم با رضا و رغبت است یا نه؟ اگر پاسخ مثبت باشد و شرطیت آن را بپذیریم از قبول تأثیر شرعی رأی و بیعت مردم درحقانیت حکومت گریزی نیست زیرا قبول توأم با رضایت، شرط امکان عقلیِ تحققِ حکومت نیست چرا که تشکیل حکومت بدون آن نیز ممکن است!
امام علی(ع) میفرماید
فااعطوه طاعتکم غیر ملومه و لامستکره بها؛ پیروی خویش در امر حکومت را صادقانه و بی هیچ دورویی و بدون اکراه به امام اعطا کنید.
(واژه فاعطوه نیز قابل توجه است). به هرحال هر تعریفی که از مقبولیت بکنیم به دلالت اقتضا بر اثر شرعی آن نیز دلالت خواهد داشت. به نظر می رسد برخی از بزرگان نظام که دو واژه مشروعیت و مقبولیت را بکار برده اند در مقام بحث از منشأ مشروعیت بوده اند نه در مقام بحث از شرطیت مقبولیت به عنوان یک شرط شرعی، همانگونه که در بیان امام تصریح شده است اصولاً منشأ مشروعیت هم در حکومت و هم در اعتبار رأی مردم و در تمامی قوانین، اذن و اجازه ذات باریتعالی است و همین امر مبنای تفاوت دیدگاه اهل شریعت با غیر آن در باب حقانیت حکومت ها و وجوب اطاعت از قوانین است. و این تفکیک در نامگذاری (مشروعیت ـ مقبولیت) برای جلوگیری از سوءبرداشت بوده استکه کسی گمان نکند اتکاء به رأی ملت در امر حکومت و انتخاب زمامدار مسلمین صرفاً بارأی مردم به هر کس موجب حقانیت آن نظام می شود زیرا رکن مهم مشروعیت نظام اسلامی سپردن زمام آن به فرد واجد شرایطی است که شارع مقدس تعیین فرموده و به آنان اذن در ولایت داده است و واضح است که این شرط نه عقلاً و نه شرعاً هیچ منافاتی با مشروع دانستن حق دخالت مردم در تعیین رهبری به صورتی که در قانون اساسی آمده است ندارد. مردم نمایندگان خویش را برای انتخاب رهبر به عنوان خبرگان بر می گزینند و آنان به وکالت از مردم از جمع فقهای واجد شرایط، رهبری را بر می گزینند، مراحل گزینش که تمام شد، حقانیت و مشروعیت حکومت ثبوتاً و اثباتاً تأمین میشود و چنین حکومتی است که مشروعیتش کامل و احکامش نافذ و واجبالاتباع است. امام در نامه به رئیس مجلس خبرگان می نویسند:
…اگر مردم به خبرگان رأی دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد، قهری او مورد قبولمردم است. در این صورت او ولیّ منتخب مردم می شود و حکمش نافذ است
ادامه اش هم بماند برای بعد سپاسگذارم …..عزیزی آسیابر
سلام و ارادت به محضر فرهیخته مرد سیاهکلی جناب عزیزی تا همیشه عزیز. از شرح مبسوط و مستدل شما به حد کفایت لذت بردم و بهره مند گردیدم. تسلط مفهومی شما تحسین برانگیز است قربان. اگرچه ممکن است در بعضی موارد و مصادیق دیدگاه نگارنده با نگرش جنابعالی انطباق کامل نداشته باشد، اما در کلیت امر، هم عقیده و به نوعی هم دردیم.خاضعانه از نظرات متقن و ارشادی شما ممنونم. سرفراز باشید و برقرار.یاحق.
سپاس از لطف شما ..در این یادداشت حضرتعالی موضوعی را انتخاب کردید که الحق یکی از جذاب ترین موضوعات است .حتما مستحضرید وارد شدن به مبحث مرقون جنابعالی مانند وارد شدن در یک اقیانوس بی نهایت است .ضمنا شخصا فکر میکنم یادداشت شما پر بارترین و جذاب ترین یادداشت سال قبل بود که در این سایت دیدیم ضمنا ما حاضریم کتابی را که مینویسید یک جلدش را از حالا پیش خرید کنیم قربان ….موفق باشیدوسلامت ان شاالله .حسین عزیزی آسیابر
ضمن سلام و تجدید مراتب ارادت.از کریمان جزء کرامت ناید و بزرگان را غیر از بزرگی نشاید.جناب عزیزی: کریمید و بزرگ. کرامت و بزرگیتان تا ابد برقرار و مانا باد.آمین
بردار ارجمند، فارغ از مفهوم کلی متن انتشاریافته توسط جنابعالی که بصورت کلی وکپی برداری بدون ذکرمنبع معتبرمی باشد، موارد زیرنیز، قابل توجه است:
– یادداشت تان خیلی طولانی وبی در وپیکر است.
– اصول نگارش رسانه ای، ساده وروان نویسی برای عموم است(جامعه هدف عموم مردم است).
– انتقاد یا تبلیغات(هدف باید مشخص باشد)و بسیاری ازمواردی نظیر ان که در اینجا نمی گنجد.
شایان ذکر است، باتوجه به اینکه به سلامتی حضرتعالی کتابی دردست تالیف دارید، لذاشایسته است که روش نوشتن تان مانند علامه جعفری پیچیده نویسی نباشد(هرچند فاصله ما با ان مرحوم از زمین است تااسمان).
موفق باشید.
سلام به دوست عزیزی که البته ادعای دوستیشون بل لحن تند نظرشون تایید نمیشه!! اما پاسخ سوالات و انتقادات شما گرامی دوست:
۱- فرمودید که یادداشتم خیلی (طولانی) و (بی در و پیکر) است
پاسخ: طولانی بودنشو قبول دارم و این قضیه دو دلیل داره الف) بعید نیست که من در بیان مختصر مطالب از تبحر لازم برخوردار نباشم و ب)دلیل دوم به اهمیت موضوع برمیگرده و احساس این ضرورت که دیدگاهها درحد ضرورت توضیح داده بشن، اما در مورد بی در و پیکر بودن، با نظرتون موافق نیستم، مگر اینکه ادعای خودتونو با دلیل اثبات بفرمایید، احتمالا لازم باشه برای این که روی مطلب ارائه شده از نظر مفهومی به تسلط کافی دست پیدا بکنید لازم باشه مطلب رو دوباره و چندباره مطالعه بفرمایید
۲- در مورد ساده نویسی مطلب،با توجه به جامعه هدف حق باشماست. اما واقعیت اینه که من تلاشی برای استفاده از عبارات پیچیده و تو در تو نمی کنم، یعنی تعمدی در پیچیده نویسی ندارم، از طرف دیگه شاید در ناخودآگاه خودم یه احساس خاص (ویژه نویسی) دارم که براساس اون برام مهمه که طرز نگارش ویژه خودمو داشته باشم.در مجموع انتقال ذهنیات و اندیشه هام از مسیر ساده نویسی برای خودم کار سختیه!!
۳- ادعای شما مبنی بر کپی بودن مطلبم رو از بیخ تکذیب میکنم دوست عزیز. لطفا به همین سادگی در مورد دیگران حکم صادر نفرمایید.یاحق.
با سلام و عرض تبریک به مناسبت فرارسیدن بهار طبیعت و سال جدید به مردمان نیک اندیش سرزمین اهورایی پارس و با تشکر از مدیریت ارجمند سامانه خبری (در سیاهکل)، شما گرامی هم وطن را به مطالعه دقیق و اعلام نظر منطقی و منصفانه در باره یادداشت (یک سوال و صدسلام و والسلام) دعوت میکنم.
سلام . اگر براساس خواست و نیایت ما باشد برحق است . ولی لگر آنچه را ما میخواهیم و مردم انتخاب نکنند ، مردم صلاجیت انتخاب کردن را ندارند. مردم چگونه خبرگان را صلاحیت دارند انتخاب کنندریال دین شان را باید انتخاب کنند ولی…. شما دوست دارید مردم آنجه خود دوست دارید ، انتخاب کنند ،
سلام به جناب راوی عزیز: به نظر، شما اون جوری که باید متوجه منظور و نگاه نگارنده نشدید.من در هیچ بخشی از نوشتارم نگفتم که مردم نمیتونن انتخاب بکنن، اتفاقا کاملا برعکس استنباط شما، همه حرف من اینه که مردم در هرشرایطی میتونن و اختیار دارن که نوع حکومت و حاکمان خودشونو اتنخاب بکنن، اما برای ارزیابی اینکه انتخاب مردم برحق هستش یا نه، به شریعت و دین نیازمندیم.
من سردر نیاوردم چی میگه دوست ما
فقط یک کلام میدونم خاتمی فتنه گره
مرگ بر فتنه گر و ضدولایت فقیه
آقای بابایی منتشرکن
با مراجعه به ایه ی ۱۰ سوره ی ملک که عقل را هماهنگ با وحی دانسته است و ایه ی ۵۹ سوره ی نسا که در هنگام اختلاف اولیای امر با مردم باید به خدا و رسول مراجعه کرد مبنا عقل و قران است و همه چه فقیه و چه مردم باید به این دو اصل پایبند باشند و خدا میخواهد که انسان از هرقیدی به جز عقل ازاد باشد و کتب اسمانی فرمولی است برای رسیدن به این ازادی و هرکه ازادتر باشد انسان تر است
جناب کوچک پور:
۱- نوشتن جملات ادبی و طولانی در تحلیل مطالب سیاسیِ اینچنین ضروری بنظر نمیرسد. طرح سوال بسیار واضح است .در انتقال پیام به بنده حقیر و برخی دوستان کمی فشار ادبی (ادبیاتی )، بنظر می رسد.
۲- تاکنون چنین سوال طولانی ندیده بودم.نظر آقای زیبا کلام در فضای مجازی مشهود است.بویژه در مباحث دنیای مدرنیته و….
۳- سوالی از شما دارم که البته پاسخ دادن شما به آن را ضروری نمی بینم(!):فکر می کنید اگر چنین متنی وبا چنین دیدگاهی در کنار رفراندوم رای به جمهوری اسلامی مطرح می شد،نظر عموم را درباره مسایل بعد از آن چگونه پیش بینی می کردید؟
۴- امیدوارم چنین مطالبی فقط با هدف مجادله سیاسی با آقای زیبا کلام و….
باشدو نه چیز دیگر.
با سلام و تبریک عید نوروز
دوست عزیز، مطالبی در این مورد نگاشتم، اما قادر به ارسال نبودم، چون وقتی حجم مطلب زیاد میشد روی قسمت پائین را (فرستادن دیدگاه) میپوشاند، به ناچار از طریق تلگرام برایتان ارسال کردم، با عرض پوزش
تا حالا سوال به این کوتاهی ندیده بودم میترسم زیبا کلام نفهمیده باشه مفهومشو
آقای کوچک پور شما خودتان را زیاد ناراحت مشروعیت یا رای گرایی نکنید!! نقش تنفیذ ریاست جمهوری را اطلاع رسانی کنید بهتر است.
سلام به (ناشناس) عزیز. تنفیذ حکم ریاست جمهوری تو سط ولی فقیه یعنی:
حق و حقانیت از شریعت بر می خیزد و نه لزوما از رای اکثریت. و این همان مفهومی است که نگارنده در این نوشتار در صدد اثبات آن بوده و همزمان بر آن بوده ام تا ثابت کنم که مردم اگرچه مکلف و مامور به پیروی از راه صواب و درستند اما آنان همچنین در گزینش راه ناصواب صاحب اختیارند! یعنی حق خواهی و پیروی از حق، امریست برخاسته و مبتنی بر اختیار و فرصت انتخاب.
آقای بابایی برای چندمین بار متذکر میشم. نخست اینکه این سایت نباید با اسم سیاهکل فقط جولانگاه یک طیف سیاسی خاص باشه. لطفا با اسم سیاهکل بازی نکنید. دوم اینکه چرا اصرار دارید متن هایی از برخی افراد بذارید که هیچ معرفی و رزومه ای ازشون ارائه نشده و هیچ شناختی ازشون وجود نداره؟؟؟ آیا هدف مطرح کردن این افراده؟؟؟ یعنی هر کس هر متنی بنویسه شما منتشر می کنید؟؟؟ سوم اینکه اگر کسی از جناح مقابل متنی در حمایت از دولت فعلی بنویسه بازم شما منتشر می کنی یا این سایت بطور کلی متعلق به یک تفکر خاصه؟ چیزی که کاملا روشنه اینه که از سر تا پای این سایت طرفداری از یک جناح و تفکر خاصه. لطفا در سیاست های سایت تجدید نظر کنید و حق الناس رو رعایت کنید. بنده به عنوان یک سیاهکلی راضی نیستم کسی به اسم شهرم این کارها رو انجام بده. قطعا خیلی دیگر از شهروندان هم با نظر من موافق هستند. پاینده باشید. سال نو مبارک
سلام و علیکم السلام به سلام ناگفته جناب رهگذر که ظاهرا خیلی پرمدعا هستند و صدالبته در عمل چیزی برای گفتن ندارند. عزیز نخوت زده ای که گمنام و چراغ خاموش از موضع بالا و به شکلی تحکم آمیز حرف میزنید و (برای چندمین بار متذکر میشوید!!!!) که …….خواستم جواب مفصلی به دیدگاه متعصبانه و بی منطق شما بدهم اما چون بیم آن داشتم که از عهده درک محتوای پاسخم، همانند اصل نوشتار برنیایید به همین دلیل به ذکر نکات زیر اکتفا میکنم:
۱- برخلاف تصور و توهم شما، یادداشت فوق مانند بقیه یادداشتهای منتشرشده ی من ( که احتمالا میتوانند بخشی از سابقه و رزومه من باشند!!) به هیچ روی صبغه جناحی نداشته و به جنجالهای سطحی و روزمره سیاسی نپرداخته، بلکه یک مقوله مهم و مبنایی نظری را به کنکاش نشسته است.
۲-شما مجبور نیستید در مورد موضوعی که از عهده استدراک آن برنمی آیید، اعلام نظر بفرمایید.
۳-آقای بابایی برخلاف اتهام و ادعای شما تا کنون از انتشار برخی از یادداشتهای من اجتناب کرده اند که آخرین آن یادداشتی با عنوان (نظارت استصوابی: صوابی روا یا جفایی ناروا؟!) بوده که البته در یک سامانه دیگر (لنگرنیوز) منتشر گردید.
۴-شما و دیگر دوستان هم احساس و نه هم فکرتان!!(مانند جناب یه سیاهکلی)که علیرغم سزاواری، مدعی ادعای بزرگ اصلاح طلبی هستید اگر در رد دیدگاه مطرح شده حرفی برای گفتن دارید بفرمایید، این گوی و این میدان!! دوست احتمالا!!!!!!!!!!! عزیز از مشخصه های حقیقی یک اصلاح طلب راستین(که من از بیخ وبن اعتقادی به این دسته بندیها ندارم و دلایل آن را هم در همین یادداشت مطرح کردم) تسامح و وسعت حوصله در تحمل دیدگاههای مخالف و نا هم خوان است، اما شما برخلاف ادا و ادعای خود،اولا در درک موضوع نوشتار (که یقینا بخش مهمی از آن خوشایند طیف موسوم به اصولگرایی نیز نیست) برنیامده اید و ثانیا با طرح ادعاهای عهد بوقی و واپسگرایانه و تاکید بر مقوله (سیاهکلی بودن) آن هم در عصر جهانی اندیشی!! در مورد مقوله ای اعلام نظر کرده اید که آن را درک نکرده اید!!
۴-اگر اهل فکرید و صاحب نظر، لطفا بجای تذکرات متبخترانه و متحکمانه و صدالبته سست و بی منطق،لطفا با هویت شناخته شده دیدگاههای خود را طرح بفرمایید تا عیار دانسته و ادعاهایتان روشن گردد.
۵-به صراحت اعلام میکنم که برای اندیشه و نگاه خودم و نیز مقوله آزاد اندیشی آنقدر اعتبار قائل هستم که خود را مقید اندیشه های مضیق و کم گستره ی هیچ یک از دو طیف موسوم به اصلاح طلبی و اصولگرایی ندانم و نمیدانم.من مرید مرام آسمانی حضرت سید علی خامنه ای هستم و بس. و جان کلام اینکه:
عزیز رهبرم:
معیار وثیق راه از بیراهه انگشت اشارت تو و دیگر هیچ!!
یاحق: مهدی کوچک پور
این سایت متعلق به جناح شکست خوردست .
۳۰ بر ۰
سلام به شما. میدونید وقتی شما که بچه تهرونید و اهل شمرون و زعفرانیه! این حرفو میزنید و از پیروزی ۳۰ بر ۰ طیف اصلاح طلبان در شهر و استان خودتون!! میگید، زیاد به آدم برنمیخوره، بهرحال به خودمون میگیم طرف هرچی باشه مرکز نشینه، بذار دلش خوش باشه و ایران رو همون تهران بدونه و رای حدود ۶۰ درصدی طیف اصولگرا رو در کل ایران به دلیل سرخوشی پیروزی هر ۳۰ نامزد تهرانی نبینه و از شکست اصولگراها حرف بزنه. اما مشکل وقتی پیش میآد که بعضی (به قول شما تهرونیها) بچه شهرستانی و دهاتی!! خودشونو جای شما بزرگان تهرونی میذارن و شهر و روستای خودشونو فراموش میکنند و از پیروزی ۳۰ بر ۰ حرف میزنن!!! بهرحال شما ببخشید. راستی نفرمودید دولت سراتون کجای تهرونه: شمرون، زعفرونیه و یا شایدم زرشکستان!!!!!
بسیار متشکرم از بسط نظرات و آرا خودتون. فقط در صورتی که امکان داره پاسخ بنده رو در یک جمله بفرمایید. در صورتی که نظر اکثریت با نظر شریعت در تضاد باشد چاره چیست. بالاخره در مردم سالاری دینی، ارجحیت با مردم سالاریست یا دینی. پیشاپیش متشکرم
سلام به جتاب ( شهرستان نشین). بابت تاخیر در پاسخ عذرخواهم. من سوال اساسی و مردافکن شمارو همین امروز دیدم.
البته در متن یادداشت به این پرسش پرداخته شد. معتقدم که اکثریت مردم مدعی مسلمانی اگرچه به نافرمانی از حکومت دینی ( نامحق اند) یعنی نافرمانی آنان امر ناحقیست اما بنا له اقتضائات ذاتی یک نظام مردم سالار، آنان در این نافرمانی ناحق ( مختارند) و اگر رای اکثریت بر امری خلاف شریعت( از جمله نافرمانی از حکومت برحق دینی) قرار گرفت، نظام مردم سالار به حکم عقل و شرع به تبعیت از اکثریت ملزم خواهد بود. و چنانچه رای اکثریت بر عدم اقبال و پذیرش حکومت دینی و یا تداوم آن واقع شود، حاکمیت دینی مکلف به انقیاد در برابر خواست اکثریت خوهد بود. یاحق