• صفحه اصلی
  • تبلیغات در سایت
  • گیلان
  • سیاهکل
  • دیلمان
  • روستاها
  • ورزشی
  • سیاسی
  • چندرسانه ای
  • مسیر گردشگری دیلمان
  • درباره ما
    • صفحه اصلی
    • تبلیغات در سایت
    • گیلان
    • سیاهکل
    • دیلمان
    • روستاها
    • ورزشی
    • سیاسی
    • چندرسانه ای
    • مسیر گردشگری دیلمان
    • درباره ما
  • صفحه اصلی
  • تبلیغات در سایت
  • گیلان
  • سیاهکل
  • دیلمان
  • روستاها
  • ورزشی
  • سیاسی
  • چندرسانه ای
  • مسیر گردشگری دیلمان
  • درباره ما
چهارشنبه ۹ فروردین ۰۲ - ساعت ۰۷:۳۶:۲۱
تاریخ انتشار خبر: ۲۴ شهریور ۱۳۹۲
ساعت انتشار خبر: 9:00 ق.ظ

داستانی ناراحت کننده از سفر دوایرانی به عربستان

پایگاه خبری درسیاهکل (DarSiahkal.ir)

به قلم: سایت افسران

هرچه خواستم مقاومت کنم و فریاد بزنم، دیگر فایده‌ای نداشت. ناخودآگاه شروع کردم به اشک ریختن. کل ماجرایی که قرار بود تا دقایقی دیگر بر سر من و همسرم رخ دهد از جلوی دیدگانم گذشت....

 

si1Ohdm_535 به گزارش درسیاهکل سایت افسران نوشت:

مرد میانسالی از شهر شیراز که خواست نامش فاش نشود،ماجرای تلخ سفر خود و همسرش به سرزمین وهابیت را چنین بازگو کرد: سال 1362، به همراه همسرم برای گذراندن ماه عسل و ادای حج عمره، راهی عربستان شدیم. چهارمین روز حضورمان در شهر مکه مکرمه، با همسرم قرار گذاشتیم به دیدن مناطق اطراف مکه برویم. برای این کار یک تاکسی دربست گرفتیم. بعد از سه چهار ساعت گردش، راننده تاکسی ما را به
یک رستوران سنتی برد تا ناهار بخوریم. به رغم اینکه از ظاهر وهابی‌گونه آقای راننده خوشم نمی‌آمد اما به وظیفه انسانی خود عمل کرده و او را نیز به ناهار دعوت کردم. در میز کناری ما نشست و غذای خود را با سرعت تمام کرده و اجازه گرفت تا در ماشین منتظر بماند. وقتی ناهارمان تمام شد و از رستوران خارج شدیم، دیدم در کنار کیوسک تلفنی که در مقابل رستوران قرار داشت ایستاده و دارد تلفن حرف می‌زند.
تا ما را دید، با دست اشاره کرد که سوار شوید، یک دقیقه دیگر می‌آیم. رفتارش خیلی طبیعی بود. مدتی نگذشت که آمد و باز هم به حرکت در آمدیم. با زبان عربی و لهجه غلیظ خود به من فهماند که می‌خواهد ما را به منطقه‌ای زیبا و دیدنی ببرد. سرم را به نشانه موافقت تکان دادم. حدود نیم ساعت در راه بودیم. حس خوبی نداشتم اما گذاشتم به حساب هوای گرم و آفتاب سوزان عربستان. ناگهان به منطقه‌ای پر از نخل رسیدیم. تاکسی را در مقابل یک باغ نسبتا بزرگی که جلوی درب ورودی آن مردی با چهره بسیار زشت وهابییون ایستاده بود، نگه داشت. آن مرد وهابی تا راننده تاکسی را دید، درب را باز کرد.
تا خواستم از راننده بپرسم ما را به کجا می‌بری، وارد باغ شدیم. حدود 50 متر که جلو رفتیم، تاکسی را جلوی ویلایی که در آن باغ بود نگه داشت و با اشاره از من خواست تا با او پیاده شوم. با اینکه نمی‌دانستم که قرار است به کجا بروم ناخودآگاه پیاده شدم و به داخل ویلا رفتیم. درب را که بست، سه مرد سیاه چهره به سمت من حمله‌ ور شده و دست و پاهایم را بستند و روی دهانم را چسب زدند. هرچه خواستم مقاومت کنم و فریاد بزنم، دیگر فایده‌ای نداشت. ناخودآگاه شروع کردم به اشک ریختن. کل ماجرایی که قرار بود تا دقایقی دیگر بر سر من و همسرم رخ دهد از جلوی دیدگانم گذشت. فشارم افتاد و از حال رفتم و دیگر نفهمیدم چه شد.
بلند شدم خودم را در یکی از درمانگاه‌های مکه یافتم. هرچه داد می‌زدم و سراغ همسرم را می‌گرفتم، هیچ کس به من محل نمی‌داد و فکر می‌کردند که از درد دارم فریاد می‌زنم برای همین به من مسکن ‌زدند. یکی دو روز بعد، یکی از پرستاران به همراه مردی افغانی که فارسی بلد بود پیش من آمدند. ماجرا را برای مرد افغانی گفتم و از او خواستم تا مرا کمک کند. او گفت: من فقط می‌توانم برای خروجت از اینجا به تو کمک کنم. خوشبختانه چون دلارهایی که در جیبم بود را نزده بودند، توانستم مخارج درمانگاه را بپردازم. وقتی خارج شدم به همراه همان مرد افغانی به مرکز پلیس رفتیم و بعد از کلی توضیح دادن، گفتند هیچ کاری از دست ما بر نمی‌آید.
آنقدر ماجرا برایم غیرقابل باور بود، حتی به ذهنم نیامد که با سفارت جمهوری اسلامی ایران ارتباط برقرار کنم. فورا بلیط برگشت را هماهنگ کردم و به ایران بازگشتم و بعد از شیراز به تهران رفتم و به سفارت سعودی مراجعه کردم اما بعد از اینکه یکی دو هفته مرا دواندند، باز هم جوابی دریافت نکردم. دیگر داستان کاملا برایم روشن شده بود. می‌دانستم آن وهابییونی که چنین رفتاری با من داشتند، چه بلایی سر همسرم آورده‌اند.
سال‌ها از آن ماجرای فراموش نشدنی و تلخ گذشت. سال 1386 به سفر حج واجب مشرف شدم. نزدیک خانه خدا ایستاده بودم که ناگهان زن نقاب‌داری که کودکی در بغل داشت، به من نزدیک شد و گفت: سلام، علی آقا؟! با سکوت به او نگاه کردم، چند لحظه بعد گفتم: شما عربید؟ نقاب را بالا زد. همسرم را دیدم که دارد اشک می‌ریزد. زبانم بند آمد. ناخودآگاه شروع کردم به اشک ریختن. نفسم بالا نمی‌آمد. حدود پنج دقیقه سکوت کردیم. بعد شروع کرد به حرف زدن.
گفت: آن روز بعد از اینکه داخل ویلا رفتی، راننده آمد و مرا صدا کرد. فکر کردم می‌خواهد مرا پیش تو ببرد. وقتی وارد ویلا شدم دست و پای مرا بستند. هرچه فریاد زدم و گریه کردم فایده نداشت. آنها بدون توجه به من، با هم حرف می‌زدند. ناگهان یکی از آنان فریاد زد. حس کردم دارند با هم دعوا می‌کنند. کمی خوشحال شدم. گفتم شاید عذاب وجدان گرفته‌اند. نیم ساعت طول نکشید، یک شیخ وهابی آمد و خطبه طلاق مرا جاری کرد و همانجا مرا به عقد یکی از آن سه نفر درآورد. باورم نمی‌شد. به زور مرا سوار ماشین کرد و به خانه دیگری که در آن دو خدمتکار فیلیپینی بود، برد. از آن روز به بعد اجازه نداشتم از خانه خارج شوم. فهمیدم که ناخواسته زن آن مرد شده‌ام.
هیچ کاری از دستم برنمی‌آمد. آن دو خدمتکار مرا دقیقا زیرنظر گرفته بودند برای همین نمی‌توانستم کاری بکنم. الان این بچه را هم که می‌بینی چهارمین فرزند من است. پدرش او را «عثمان» نامیده. بزرگ تر از این هم دو پسر به نام «فهد» و «عمر» و یک دختر به نام «حفصه» دارم. من نمی‌دانم ..
سکوت کرد، در حالی که هنوز اشک می‌ریخت چند لحظه در چشمانم خیره شد و بعد فرزندش را بغل کردو رفت. آنقدر بهت زده شده بودم که حتی دنبالش هم نرفتم……

عضویت کانال تلگرام در سیاهکل

کلمات کلیدی :

X وهابیت.جنایات وهابیت.وهابیت در عربستانوهابیت.جنایات وهابیت.وهابیت در عربستان
مطالب مرتبط

سوالی از وهابیها در خصوص احادیث زیارت قبور

پوتین: رژیم عربستان تروریستی است

دیدگاه ها


برای صرف‌نظر کردن از پاسخ‌گویی اینجا را کلیک نمایید.

* دیدگاه‌های ارسال شده توسط شما، حداکثر تا ۲۴ ساعت پس از تأیید توسط پایگاه خبری درسیاهکل منتشر می‌شود.
* پیام‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نمی‌شود.
* پیام‌های به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط منتشر نمی‌شود.
* پذیرش پیام دلیل بر هم‌نظر بودن پایگاه خبری با نظر منتشر شده نیست.

اخبار برگزیده

تاریخ سازی ورزش کار سیاهکلی برای گیلان

یک سیاهکلی معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی فرمانداری املش شد + سوابق

با حکم استاندار گیلان؛

«حجت حاجی پور» معاون عمرانی فرمانداری سیاهکل شد + سوابق

یک سیاهکلی سرپرست مدیریت بیمه‌های‌ درمان بیمه ملت شد

یک سیاهکلی رئیس اداره بهزیستی سیاهکل شد

سرپرست اداره کل راهداری و حمل و نقل جاده‌ای گیلان:

ایمن سازی و اصلاح روشنایی جاده سنگر به سیاهکل/ بهترین راهکار برای ایمنی سازی جاده سنگر به سیاهکل چهاربانده کردن آن است

اتوبان سنگر به سیاهکل بسیار خطرناک و مرگ بار است/ صدور دستور جداسازی مسیرها، کاهش سرعت، روشنایی اتوبان و نصب دوربین توسط رئیس کل دادگستری گیلان

یک سیاهکلی رئیس اداره اوقاف شهرستان‌های رشت و خمام شد + سوابق

فتاح در بازدید از کارخانه سیمان دیلمان:

کارخانه سیمان دیلمان سود ده شد/ اعتبار ۶۰ میلیارد تومانی بنیاد مستضعفان برای راه های ارتباطی کارخانه سیمان دیلمان/ مساعدت ۱۰ میلیارد تومانی به کمیته امداد و بهزیستی شهرستان سیاهکل + عکس

نماینده لاهیجان و سیاهکل:

تا پایان سال ۱۴۰۲ شاهد اتمام پروژه کمربندی خیام سیاهکل خواهیم بود/ در صورت راه اندازی اکوپارک در سیاهکل برای ۳ هزار نفر شغل ایجاد می شود

  • پربازدید ترین
  • پربحث ترین
  • هفته
  • ماه
  • سال
  • «مهدی قیاسی» بخشدار مرکزی سیاهکل شد

  • مادر شهید «ساسان انصاری» آسمانی شد

  • استقبال از ورزشکار تاریخ ساز و قهرمان جهانی فیتنس در سیاهکل + تصاویر و سوابق

  • آیین نکوداشت و تجلیل از مفاخر شهرستان سیاهکل برگزار شد + تصاویر

  • نمایش آثار هنری «امیر صفری سیاهکل» در نمایشگاه بین المللی دبی + تصاویر

  • «سیاوش خداپرست» سرپرست دانشگاه آزاد اسلامی سیاهکل شد

  • تاکنون هیچگونه مورد مشکوک مسمومیت دانش آموزان در سیاهکل رخ نداده است/ به شایعات توجه نکنید

  • خرس‌های قهوه‌ای در سیاهکل دیده شدند

  • مسابقات بسکتبال ۳ نفره پسران کشور در سیاهکل برگزار شد + تصاویر

  • بررسی اجمالی بر نگاه منتقدان صنایع سیمان گیلان سبز دیلمان

  • برگزاری مسابقه نقاشی با محوریت عفاف و حجاب در سیاهکل + تصاویر

  • یک سیاهکلی جانشین سپاه رودسر شد

  • یک فوتی و ۳ مصدوم در تصادفی دیگر در اتوبان مرگ + تصاویر

  • «حجت حاجی پور» معاون عمرانی فرمانداری سیاهکل شد + سوابق

  • پروژه غیرقانونی خیابان شهدا سرانجام به حالت اولیه بازگشت/ آیا میزان حیف‌ومیل انجام‌شده اعلام شده است؟! + تصاویر

  • فرصت ۳ ماهه دادستان سیاهکل به راهداری برای رفع نواقص محور سنگر به سیاهکل

  • مغازه چهارراه سینما سیاهکل سرانجام تخریب شد + تصاویر

  • هفته
  • ماه
  • سال
  • «مهدی قیاسی» بخشدار مرکزی سیاهکل شد

  • «سیاوش خداپرست» سرپرست دانشگاه آزاد اسلامی سیاهکل شد

  • مادر شهید «ساسان انصاری» آسمانی شد

  • تاکنون هیچگونه مورد مشکوک مسمومیت دانش آموزان در سیاهکل رخ نداده است/ به شایعات توجه نکنید

  • برگزاری اولین رویشکده منطقه ای کودکیار شمال کشور در رشت

  • استقبال از ورزشکار تاریخ ساز و قهرمان جهانی فیتنس در سیاهکل + تصاویر و سوابق

  • آیین نکوداشت و تجلیل از مفاخر شهرستان سیاهکل برگزار شد + تصاویر

  • خرس‌های قهوه‌ای در سیاهکل دیده شدند

  • اتصال جاده اصلی سنگر-سراوان-سیاهکل به کمربندی خیام شهر سیاهکل تسریع شود

  • بررسی اجمالی بر نگاه منتقدان صنایع سیمان گیلان سبز دیلمان

  • یک سیاهکلی سرپرست مدیریت بیمه‌های‌ درمان بیمه ملت شد

  • تا پایان سال ۱۴۰۲ شاهد اتمام پروژه کمربندی خیام سیاهکل خواهیم بود/ در صورت راه اندازی اکوپارک در سیاهکل برای ۳ هزار نفر شغل ایجاد می شود

  • یک سیاهکلی معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی فرمانداری املش شد + سوابق

  • فرصت ۳ ماهه دادستان سیاهکل به راهداری برای رفع نواقص محور سنگر به سیاهکل

  • انهدام باند حفاران آثار باستانی در دیلمان

  • رئیس سیاهکلی بانک سپه و مدیر برتر بانکی کشور بازنشست شد

  • یک سیاهکلی جانشین سپاه رودسر شد

یادداشت ها
مهدی خورسند لیه چاک

محورهای پیشنهادی جهت سفر و برنامه‌های احتمالی سفر رئیس‌جمهور اسلامی ایران به چین

معین رمضانی

مهمترین پیامد و آسیب اجتماعی تورم و گرانی در جامعه چیست؟

سعدی عاشوری میکال

بررسی اجمالی بر نگاه منتقدان صنایع سیمان گیلان سبز دیلمان

مجید بی گناه میکال

گل های دیلمی (گل های زیبای درخت فندق)

    • مقام معظم رهبری
    • گیلان
    • سیاسی
    • تبلیغات در سایت
    • نماز جمعه
    • سیاهکل
    • ورزشی
    • مذهبی
    • دیلمان
    • اجتماعی
    • تودیع و معارفه
    • روستاها
    • حوادث
    • معرفی کتاب
    • انتخابات
    • مناطق دیدنی
روز
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
۲۷
۲۸
۲۹
۳۰
۳۱
ماه
فروردین
اردیبهشت
خرداد
تیر
مرداد
شهریور
مهر
آبان
آذر
دی
بهمن
اسفند
سال
۱۳۹۲
۱۳۹۳
۱۳۹۴
۱۳۹۵
۱۳۹۶
۱۳۹۷
۱۳۹۸
۱۳۹۹
۱۴۰۰
۱۴۰۱
۱۴۰۲
Developed By

کلیه حقوق برای پایگاه خبری درسیاهکل محفوظ است. استفاده از مطالب این پایگاه خبری با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright© www.DarSiahkal.ir 2016 - All rights reserved

↑